måndag 4 april 2011

چرا مجاهدین موافق بمباران ایران (مشابه ان در لیبی) و مخالف جنبش سبز هستند؟


شاید این سوال برای خیلی ها پیش آمده باشد که با توجه به موقعیت بوجود آمده در منطقه و سرنگونی دیکتاتورهای محلی یکی پس از دیگری به دست خود مردم، اصرار و دفاع سازمان مجاهدین خلق از حمله قهر آمیز خارجی و بمب باران ایران به دست نیروهای خارجی (مشابه ان در لیبی) و تبدیل شدن ایران به عراق و افغانستانی دوم از یک سو و اصرار بر بی اثر بودن جنبش توده ا یی مردم، جنبش سبز، در ۱۸ ماه گذشته چیست؟ چرا زمانی که تقریبا تمامی (نه همه) گروهای اپوزیسیون حرف از اتحاد و همدلی و مقابله هماهنگ با رژیم تهران میزند سازمان مجاهدین چوب لای چرخ جنبش میشود؟
قطعا دلایل زیادی وجود دارد ولی بحث در مورد همه موارد از حوصله خوانندگان ما خارج است به همین خاطر فقط به چند مورد مهم و کلیدی بسنده میکنم و ادامه  بحث را به موقعی مناسبتر موکول میکنم.
سازمان مجاهدین با وجود اینکه از سازمان یافته ترین سازمانهای مبارز چه در قبل و چه در بعد از انقلاب به حساب میامد و تاریخچه مبارزاتی آنان مخصوصا در قبل از انقلاب بر کسی پوشیده نیست بعد از انقلاب ۵۷ دچار یک تغییر و تحول در رهبری شد که البته ان هم ناخواسته و به خاطر جبر ان روزگاران بود. ولی همین تغییر فکر این سازمان را دچار بحرانی کرد که نتیجه ان امروز بعد از گذشت ۳۰ سال بر کسی پوشیده نیست. مجاهدین بعد از انقلاب بر سر قدرت با آخوندهای ان زمان به توافق نرسیدند وهمین امر باعث بوجود آمدن مبارزه مسلحانه آنها با رژیم شد. از آنجایی که رژیم آخوندی از امکانات بیشتری بر
خوردار بود دیری نگذشت که کشتار مجاهدین از سوی رژیم و ترور آخوندهای دولتی توسط مجاهدین شروع شد.


با شروع جنگ و حمله عراق به ایران مجاهدین که خود را در مقابل رژیم تا دندان مسلح آخوندی ناتوان میدیدند به دنبال راه حلی برای برون رفتن از ضعف و مقابله با رژیم افتادند. همراهی و هم دستی با سردار قادسیه نقطه امیدی بود برای مجاهدین که به کمک ان هم از شر رژیم تهران خلاصی پیدا کنند و هم در سایه یک قدرت خارجی به نان و نوای برسند و بتواند بر تخت قدرت ایران تکیه بزنند. به این امید به عراق رفتند و دست به دست صدام به جنگ با ایران پرداختند. بر کسی پوشیده نیست که تانکها و هلیکوپترهای مجاهدین در عراق هدیه خوش خدماتی آنها به دشمن قسم خورده ایران بود. ولی حتی نوکری صدام هم نتیجه بخش نبود و بعد از ۸ سال باز هم مجاهدین در همان خانه اول باقی مانده بودند . بعد از پایان جنگ مجاهدین باز هم به رویه خودش یعنی خوش خدمتی به نیروهای خارجی در مقابل وعده قدرت در ایران ادامه داد و سازمان مجاهدین عملا به جاسوسی برای کشورهای دوست و دشمن ایران بدل شد به امید اینکه در صورت تغییر رژیم تهران بتواند در زیر سایه یک نیروی خارجی بر ایران حکومت کند.
مجاهدین خوب میداند که اگر ایران به یک دمکراسی واقعی از جنس مردمی برسد در آینده ایران هیچ نقشی نخواهد داشت و خیانت های آنها به ایران و ایرانی هیچ گاه از ذهن مردم پاک نمیشود. به همین خاطر و به خاطر  ترس از همین نوع حکومت در فردای ایران امید دارد که با زور و جنگ بتواند ساختار آینده حکومت ایران را به نفع خود تغییر دهد و حکومتی دیکتارور تر از حکومت آخوندی در ایران پایگزاری کند. حکومتی که در ان هیچگاه از این سازمان به خاطر گذشته ننگینش سوالی نشود. البته باید خاطر نشان کنم که هستن کسانی در میان مجاهدین که از جان و مال خود به خاطر ایران و ایرانی گذاشتند. ولی افسوس که آنها درگیر سازمانی شدند که آینده آنها و تمام از خود گذشتگی شان را  لگد مال میکند.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar